به گزارش شهرآرانیوز؛ اولین سریال رضا دادویی که اثری پربازیگر و جوان پسند به حساب میآید، انتخاب مدیران پلتفرم تازه تأسیس شیدا برای رونمایی از رسانهای است که احتمالا به زودی چهارمین ضلع مربع سریال سازی شبکه نمایش خانگی ایران خواهد شد. «آبان» اثری با یک الگوی آشناست که از همان ابتدای راه، به دام تشتت و نداشتن انسجام میافتد و نمیتواند فرم بگیرد، اما هم زمان به دلیل بهره مندی از سوژهای جوان پسند و پرالتهاب و البته به نمایش گذاشتن دوسه بازی روان و چشمگیر از هنرپیشههایی پخته و کاربلد، در جلب نظر مخاطب توفیق مییابد.
قصه «آبان» از بازنمایی کانون یک خانواده سه نفره شروع میشود که درگیر مشکلات اقتصادی ریز و درشتی هستند و در آستانه فروپاشی قرار دارند. این درحالی است که حتی روحشان هم خبر ندارد اوضاع ممکن است از این هم بدتر شود. از پایان قسمت اول و با ورود شخصیتی به نام فریبرز ثابت در قامت یک مرد مخوف و مافیایی ثروتمند که کمر به نابودی رابطه زوج عاشق پیشه قصه بسته است، داستان سریال «آبان» شکل میگیرد و نسخهای امروزی از مجموعه پرمخاطب و محبوب «شهرزاد» به بیننده عرضه میشود.
این پیرنگ محبوب که در سالهای اخیر بارها در شبکه نمایش خانگی ایران تکرار شده، این بار به موضوعات روز و مسائل اقتصادی و... گره خورده است. پرداخت شخصیتها و درنیامدن عشق میان زوج اصلی، مهمترین عامل زمین گیرشدن سریال «آبان» است.
با وجود تلاش درخورستایشی که کارگردان و نویسنده «آبان» به خرج میدهند تا عشق میان آبان و امیر را دراماتیزه کنند، سریال به خودش پشت پا میزند و ناخواسته سؤالهایی در ذهن مخاطبش میکارد که پاسخی برایشان ندارد. مشکل اساسی این است که زوج اصلی قصه، تقریبا فصل مشترک و قرابت باورپذیری با یکدیگر ندارند. ماجرا از این قرار است که زنی فعال، باهوش، مسلط و شجاع را شاهد هستیم که به عشقش اطمینان کامل دارد، اما عاشق مردی منفعل، ساده لوح، عصبی مزاج و ترسو است که خیلی راحت به همه چیز شک میکند.
دیگرمشکل بزرگ «آبان»، بی قراربودن بیش ازحد آن است. سریالی که به قدر کافی در قصه اش التهاب وجود دارد، نمیتواند خودش را از اغراق کردن مصون بدارد و تقریبا در همه سکانسهای مهمش از خط بیرون میزند. در این مجموعه، همه چیز گل درشت پیش میرود و این شیوه روایت، اگرچه ممکن است به مذاق مخاطب نوجوان و جوان خوش بیاید، هم زمان مخاطبانی را که با سریالهای خارجی، تولیدات درجه یک شبکه خانگی و فیلمهای سینمایی طرازاول ایرانی آشنا هستند، پس میزند. اگر فقط اولین قسمت از «آبان» را از منظر پرداخت شخصیتها زیر ذره بین ببریم، نکات جالبی وجود دارد که مرورشان رویکرد اغراق شده اثر را بازنمایی میکند.
سکانس ورود شهاب حسینی به قاب تصویر با بازی قمار و جبران باختی است که همکارش متحمل شده و این احتمالا دم دستیترین روش برای بازنمایی یک شخصیت باهوش و مرموز به شمار میرود. در اولین سکانس از همین قسمت، درماندگی و ضعف شخصیت امیر با استفاده از آکسسوار «قلاده» به مخاطب عرضه میشود که نه تنها اغراق آمیز، بلکه تقریبا مضحک است. چند دقیقه بعد، فیلم ساز برای تشریح وفاداری آبان به همسرش، سکانسی میان او و بابک را طراحی میکند که حتی برای نوجوانان نسل زد هم کمی جلف و لوس به نظر میرسد، چه برسد به یک نخبه حوزه هوش مصنوعی و یک معاون هلدینگ که نزدیک پنجاه سال سن دارد.
بدبختانه این رویکرد اغراق آمیز نه تنها در قسمتهای بعدی متوقف نمیشود، بلکه با افت ریتم قصه، بیشتر هم به چشم میآید؛ هرچند حساسیت زابودن و غلیان وقایع قصهای کلاسیک، باعث میشود سریال همچنان برای مخاطب دنبال کردنی و پرکشش باشد. درباره کیفیت تزریق اطلاعات به سریال، همین توضیح کافی است که از آخرین سکانس قسمت اول تا اواسط قسمت هفتم، مخاطب در پی آگاه شدن از نیت فریبرز ثابت بود و این اتفاقی است که در یک اثر استاندارد، معمولا طی کمتر از دو قسمت محقق میشود.
همین ناآرامی تصنعی، در شیوه فیلم برداری و البته موسیقی هم خودش را عیان میکند. دوربین بازیگوش «آبان» مدام در تلاش است تا در اولین تجربه کارگردانی رضا دادویی، خودی نشان بدهد و خلاق جلوه کند؛ درحالی که نتیجه بسیار ضعیفتر از آن است که بتوانیم درباره فرم آن صحبت کنیم. تصاویر آهسته، قابهای نامتعارفی که در خدمت روایت نیستند، نماهای ضدنور، گریم و لباس اغراق شده برای شخصیت فریبرز و البته موسیقی حجیم امیر توسلی، مواردی هستند که تلاش میکنند مخاطب را تحت تأثیر قرار دهند، ولی اغلب ناکام میمانند.
با همه نقاط ضعفی که «آبان» از آنها رنج میبرد، چیزی که در متوسط جلوه کردن این اثر بیشترین نقش را دارد، اجرای پخته مثلث شهاب حسینی، امین حیایی و مینا ساداتی است؛ سه بازیگری که با وجود همه حفرههای فیلم نامه و خام دستیهای کارگردانی، بار درام را به دوش میکشند و اجازه نمیدهند بیننده از تماشای سریال «آبان» ملول شود. به طور مشخص شهاب حسینی در قامت بازیگری متبحر و چهرهای به شدت محبوب، از زیر همه مؤلفههای غلطی که برای شخصیت ثابت طراحی شده است، سربرمی آورد و میتواند در شمایلی مافیایی و مهیب، بیننده را تحت تأثیر قرار دهد.